سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، فراوان است و کردار، اندک . [امام علی علیه السلام]
به نام خدا

من و اولین های خاطره انگیزم با رادیو

radiojavan.ir

حکایت عشق به رادیو حکایت "شنیدن کی بود مانند دیدن" است که برایم معنای دیگری دارد...

اولین کادویی که  گرفتم رادیو بود

اولین برنامه رادیویی که شنیدم از رادیو ایران بود جمعه ی ایرانی
اولین برنامه رادیویی ار رادیو جوان که شنیدم یادم نیست اگر اشتباه نکنم هزارپنجره بود
اولین پیامکی که برای رادیو فرستادم و اولین بار که پیامکم در برنامه خوانده شود و اسمم را در رادیو جوان خواندند در قرار شبانه بود
اولین مجری که اسمم را در رادیو جوان خواندند خانم زهره هاشمی بودند
اولین بار که با رادیو جوان تماس گرفتم در برنامه قرار شبانه بود
اولین کامنتی که برای رادیو جوان فرستادم و خوانده شد در برنامه کاوشگر22 بود
اولین برنامه ای از رادیو جوان که در ان از من به عنوان همراه همیشگی یاد شد برنامه هفترانه با اجرای سعید پورمحمودی بود
اولین برنامه ای که براش ایتم ساختم و پخش هم شد برنامه زیر نور ماه رادیو جوان بود، اولین شنونده ای هستم که برای رادیو ایتم ساختم.
اولین بار که از رادیو جوان باهام مصاحبه کردند از برنامه زیر نور ماه رادیو جوان بود
اولین جایزه ای که از رادیو برنده شدم از رادیو جوان بود ویژه برنامه ای برای پایان سال بود که مثل خیلی از جایزه های رادیو جوان هیچ موقع به دستم نرسید.
اولین جایزه ای که از رادیو برنده شدم و به دستم رسید از رادیو قران برنامه قران کتاب بیداری بود
اولین بار که از من دعوت شد تا در مراسم شرکت کنم و اولین مراسمی که در رادیو جوان شرکت کردم جشنواره تسنیم 2 بود و اولین اثر رادیویی را با هدف شرکت در مراسم فرستادم برای همین جشنواره بود
اولین نفری بودم که دقیقترین کنداکتور رادیویی را برای رادیو جوان تنظیم کردم
اولین نفری هستم که یک سال و نیم یک برنامه رادیویی را از رادیو جوان ذخیره کردم و روی انترنت قرار دادم
اینجا اولین وبلاگی است که این همه برنامه رادیویی از رادیو جوان در ارشیو دارد
اولین نظری که با اسم برنامه های رادیو جوان گذاشتند از برنامه سکنج از حامد مرادیان بود
اولین گروه از گروههای رادیو جوان که اینجا پیام گذاشتند از گروه محبوبم گروه اندیشه بود
اولین شخص از عوامل رادیو جوان که اینجا پیام گذاشتند مجتبی امیری بود.
اولین بار که این وبلاگ برای عوامل رادیو جوان معروفیت پیدا کرد سال 88 بود که چندین سردبیر و همکاران رادیو جوان پیام گذاشتند.
اولین نفری که در مورد کامنت اشتباهم به یه کسی یا یه جایی و یه برنامه ای(سوتی که دادم ) یاداوری ام کردند خانم رعا شمس بودند
اولین نفری که در مورد تماس اشتباهم به یه کسی یا یه جایی و یه برنامه ای(سوتی که دادم ) یاداوری ام کردند اقای حسن معین بودند
اولین سوتی ام برای برنامه خط و ربط رادیو جوان بود
اولین نفر از رادیویی که را که از نزدیک دیدم نیما رئیسی بود
اولین نفر از رادیویی ها که ازش امضا گرفتم مهران دوستی بود
اولین سردبیری که باهاش گفتگو کردم مهدی شاهرضایی بود.
اولین بار که از فایملها صدای منو از رادیو شنیده بودند ساعت 7 صبح برنامه جوان ایرانی سلام بود

 

ادامه نمیدهم تا تبلیغ نشود(به قول توفان مهردادیان عزیز)

نوشتن از اولین های من و رادیو کاری بس خاطره انگیز و لذت بخش است

و قصه ی اولین های من و رادیو جوان  هنوز ادامه دارد...

 

<<یادداشت قبلی                                                                                                  یادداشت بعدی>>

 

نکته : در تاریخ یکشنبه 12 آذر 91 نوشته (اولین هایم)به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه افزوده شده است.

دسته بندی: رادیو ، رادیو جوان ، محمود عراقی

مطالب مرتبط: دانلود برنامه ی برج مراقبت اینجا شب نیست ، نشانی ، و صدایی که در حافظه ام مانا شد ، برنامه پاتوق شبانه ، برنامه ی برگ برنده



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: یکشنبه 91/9/12::: ساعت 3:29 صبح

مسابقه و برنامه رادیویی بشری

برنامه بشری

برنامه عصرگاهی بشری با محوریت مسابقه هر روز از رادیو قرآن پخش می شود

بشری یک برنامه مسابقه محور است که می کوشد، علاوه بر رعایت شأن رادیو قرآن - رسانه ای که به فرمایش مقام معظم رهبری، یک آبروی جهانی، برای جمهوری اسلامی ایران است - قالبی شاد، متنوع و متفاوت را ارائه دهد. این برنامه کاری از گروه آموزش رادیو قرآن بوده و هدف آن آموزش غیرمستقیم و مسابقه گونه مطالب مختلف معارفی و قرآنی می باشد.

نحوه ارتباط با بشری
برای شرکت در مسابقه زنده تلفنی، فقط کافی است، نام و نام خانوادگی خود را به همراه نام برنامه بشری به سامانه پیام کوتاه 30000100 ارسال کنید. (به قید قرعه از میان پیامک های دریافتی)

برای شرکت در مسابقه پیامکی بشری نیز،کافی است،گزینه ی صحیح را در خصوص پرسشی که در برنامه اعلام می شود به سامانه ی پیام کوتاه 30000114 ارسال نمائید. (برنده مسابقه پیامکی هر روز، در برنامه ی روز بعد معرفی می گردد.)

یک مسابقه نیز برای مخاطبین اینترنتی سایت رادیو قرآن بصورت روزانه طراحی و ارائه می گردد و نتایج نیز از طریق سایت رادیو قران اعلام می گردد.

محتوای بشری
این مسابقه از هر شرکت کننده در بخش مقدماتی 3 پرسش مطرح می کند که اگر حداقل به 2 پرسش پاسخ صحیح گفته شود، آن شرکت کننده به مرحله دوم راه می یابد و در غیر اینصورت از دور مسابقه خارج می گردد.
در مرحله دوم با فرض اینکه شرکت کننده راه یافته با این بخش، دارای اطلاعات حداقلی و لازم می باشد، دانسته های او در قالب آیتمی، "سرعتی - دقتی" سنجیده می شود، بدین صورت که هر شرکت کننده باید در طول مدت 60 ثانیه به مجموعه متنوعی از سوالات، با بلی یا خیر پاسخ گوید.
بخش پایانی مرحله دوم مسابقه بشری پخش یک فراز تلاوت از مجموعه تلاوت های شاخص جهان اسلام است که شرکت کننده باید به نام قاری به نام سوره و شماره آیه و مفاهیم آیه مورد نظر اشاره نماید و با توجه به اطلاعات وی امتیاز دریافت می کند.
مرحله فینال با حضور 2 شرکت کننده ای که بالاترین امتیاز را در طول برنامه کسب کره اند، برگزار می شود در این مرحله که هر دو فینالیست بصورت زنده بر روی خط ارتباطی برنامه می باشند، قطعه نمایشی قرآنی و یا بخش هایی از دیگر برنامه های رادیو قرآن پخش می شود، که هر کدام زودتر به اطلاعات خواسته شده ، اشاره کنند به امتیاز آن دست می یابند.
یکی دیگر از سئوالات پخش فینال، میزان آشنایی شرکت کنندگان با رادیو قرآن است و بدین منظور از جدول پخش برنامه های رادیو قرآن، سئوالاتی مطرح می شود که هر پاسخ صحیح برای شرکت کننده، امتیاز در پی خواهد داشت.
در پایان، امتیازات هر دو فینالیست جمع بندی و اعلام می گردد و به نفر اول 20 امتیاز، به نفر دوم 10 امتیاز علاوه بر امتیاز کسب شده خودشان تعلق می گیرد.

جوایز بشری
بشری در برنامه هر روز خود، یک میلیون و صدو چهل هزار ریال معادل 114000 صدو چهارده هزار تومان بصورت نقدی پرداخت می کند.
بدین ترتیب که به هرکدام از دو فینالیست برنامه، به میزان امتیاز کسب شده و معادل هر امتیاز ده هزار ریال هدیه تعلق می گیرد
و اما جایزه برنده پیامکی هربرنامه، در روز بعد تعیین می گردد.
بدین ترتیب که مابه التفاوت مجموع مبالغ جایزه 2 فینالیست، تا سقف صد و چهارده هزار تومان، میزان جایزه برنده مسابقه پیامکی می باشد.
لذا جوایز هر برنامه متغییر بوده و ارقام مختلفی به عنوان جایزه به شرکت کننده تعلق می گیرد.

عوامل برنامه بشری...
طراح برنامه و سردبیر: مهدی صفری
تهیه کننده: فاطمه سالمی
ارتباطات: طاهره برهانی نژاد
کارشناس مجری: مهدی صفری

 

 <<یادداشت قبلی                                                                                                    یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رسانه ، رادیو قرآن ، برنامه بشری

مطالب مرتبط: برنامه نور باران ، طرح قرآن کتاب زندگی ، قرآن کتاب زندگی ، طرح قرآن کتاب بیداری، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ،



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: جمعه 91/9/10::: ساعت 11:13 عصر

محرم 91

 

محمود عراقی

عکس: لوگوی من ویژه محرم در سایت رادیو جوان

توضیح: اسم امام حسین(ع) بزرگتر از قالبهایی است که میسازیم، بزرگتر و عزیزتر از خیلی چیزهاست.

 

دستی دارم برای سینه زدن و پایی دارم برای حسینیه رفتن
زبانی دارم برای حسین حسین گفتن و دلی دارم برای امام حسین تپیدن ...
چشمی دارم برای قران دیدن و سوادی دارم برای قرآن خواندن!

و خدا را شکر میکنم...
در شب عاشورا قرآن را اتفاقی باز میکنم و دومین آیه را از یکی از سوره ها میخوانم :
قرآن میفرماید: پس فرود آیید در زمین در حالیکه شما با یکدیگر دشمن خواهید بود(جنگ شیطان با انسان) و برای شما دو لباس را افریدیم که شما را می پوشاند و زشتی های بدنتان را پنهان میکند و زینت که شما را زیبا تر از انچه که هست نشان میدهد، لباس پرهیزکاری و تقوا بهتر است و این از نعمت های خداوند است

و باز خدا را شکر میکنم...
و من زمانی که این آیات را خواندم به حقیقت کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا پی میبرم و میدانم تا زمانی که ظلم هست همه ی زمین کربلا است و جنگ ادامه دارد، براستی راست گفته است خداوندی که میداند و جایگاه بلندی دارد.
به گفته ی قرآن عمل میکنم و لباسی را میپوشم تا زشتی هایی را برایم پنهان کند و امروز لباس سیاهی پوشده ام که مرا عاشق تر از انچه بوده ام نشان دهد

و باز خدا را شکر میکنم
قرآن میفرماید: و حقیقتا بهترین لباس لباس تقوا خواهد بود.
امام خمینی فرموده اند که: گریه برای امام حسین(ع) فقط گریه نیست و کاری سیاسی است و من سعیم بر این است که سیاست مدار سیاست بازهای دنیا باشم.
و سعی بر این بوده در مجلسی بنشینم که حضور در آن برای خدا بوده است و توفیق بزرگی است چرا که امام مهدی(عج) فرموده اند برای امام حسین مراسم بگیرید اگر هیچ کس هم نیاید من می ایم! و این بزرگترین توفق است که در ماه محرم نصیب من میشود تا در مجلسی عزاداری کنم که مهمانش امام زمان است و دعایش هم تعجیل در فرج است.

و یاد محرم سال 85 می افتم 

و باز خدا را شکر میکنم ...

 

<< یادداشت قبلی                                                                                                 یادداشت بعدی>>

دسته بندی: دین ،  اسلام ، تشیع ، عاشورا . shia

مطالب مرتبط: شرایط یک قیام مقدس ، چند شبهه در مورد قیام عاشورا و جواب ، امشب دل زهرای مرضیه(س) را می شکنند ،



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: یکشنبه 91/9/5::: ساعت 2:24 صبح

السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا

همه دنیا دل میشود، شور میشود ، محبت میشود ، نور میشود ، طراوت میشود ، عشق میشود وقتی  زیارت نصیبما میشود.

تا به این لحظه انقدر گرفتار دیروز و امروز فردا بودم که زیارت امام  رضایمان را از دست میدادم و میدانستم که حتما مشکلی دارم که قسمت همه میشود  الا من!

اما اینبار این فرصت برام فراهم شد، امام رضا این فرصت را در روزهای استقبال از ماه محرم برام دادند و لطف کردند تا من بعد از سالها لایق دیدار شوم

و این بهترین لطفی است که  برایم نصیب شده است.

 

و امروز...

اماده شده ام تا به خانه بیاییم تا دلم ارام گیرد در روزی که روز خانواده است و روز نزول سوره ی دهر  است سوره ای که همیشه برایم خواندن و شنیدنش لذت بخش بوده است.



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: شنبه 91/8/20::: ساعت 11:56 صبح

حس شرکت در یک مسابقه ی رادیویی

برنامه نورباران

حفظ جزء 29 قرآن کریم همراه با رادیو قرآن در برنامه نورباران

از سفر اختتامیه دومین جشنواره جوانه رادیو جوان رسیدم منزل دیدم دو بسته ی پستی از رادیو قران به اسم من فرستاده شده است هر دو بسته را خیلی با اشتیاق زیر و رو کردم و و بعد با شور و شوق بسیار زیاد هر دو بسته را باز کردم( نمیدانم شما هم تجربه ی باز کردن بسته ی پستی که از رادیو براتون رسیده است را تجربه کرده اید یا نه ، واقعا حس عالی به ادم دست میدهد)داخل هر دو بسته رادیو بود، این رادیو ها را از برنامه نوربارن برام فرستاده بودند چون من هفته ی قبل از آن در این برنامه شرکت کرده بودم و برنده شده بودم.

برنامه"نورباران" ویژه طرح ملی حفظ قرآن کریم با محوریت حفظ جزء 29 قرآن کریم شنبه تا چهارشنبه از رادیو قرآن پخش می شود.
در این برنامه 11سوره جزء 29 قرآن کریم به ترتیب مرسلات،انسان ، قیامه ، مدثر، مزمل، جن، نوح ،معارج،حاقه، قلم و ملک درقالب 110 برنامه با حضور کارشناسان و حافظان قرآن کریم برای حفظ آموزش داده می شود.
جمع بندی و اختتامیه حفظ جزء 29 قرآن کریم همراه با برنامه "نورباران" دهه اول بهمن ماه 91 همزمان با هفته وحدت و میلاد حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله و میلاد امام جعفر صادق علیه السلام برگزار می شود.
شنوندگان رادیو قرآن می توانند با همراهی کارشناسان برنامه "نورباران" سید مهدی سیف، اسدا...هاشمی، محمودسیادتی و مهدی عباسی تا 4 بهمن ماه 91 حافظ جزء29 قرآن کریم شوند.
"نورباران" به سردبیری و تهیه کنندگی مسعودرضا خالقی از شنبه تا چهارشنبه ساعت 19 تا20 از شبکه رادیویی قرآن موج اف ام ردیف 100مگاهرتز پش می شودو برای شرکت در مسابقه ی پیامکی این برنامه میتوانید در زمان پخش برنامه گزینه ی درست سوال مطرح شده را به سامانه پیامک 30000100 پیامک کنید.

 

<<یادداشت قبلی                                                                                                 یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رسانه، رادیو قران، برنامه نورباران

مطالب مرتبط: جشنواره دوم رادیو جوان (جوانه) ، طرح قرآن کتاب زندگی ، قرآن کتاب زندگی ، طرح قرآن کتاب بیداری ، برنامه تکیه شبانه ، برنامه برگ برنده ، برنامه ی پاتوق شبانه ، مسابقه رادیویی آب پاک  ، مسابقه ی قرآن کتاب بیداری ، برج مراقبت(پاورقی)



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: شنبه 91/8/20::: ساعت 1:21 صبح

شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (8)

رادیو جوان + محمود عراقی

یک یادگاری از شنونده ثابت اینجا شب نیست3 و برج مراقبت سابق!
خانم خلجی گوینده پخش رادیو استانی زنجان و شنونده ی دائمی برنامه اینجا شب نیست 3 و برج مراقبت سابق حامد مرادیان بودند که نوشتند:
و عشق تنها عشق مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
                                                  خلجی

و خانم خلجی گوینده خبر رادیو مرکز زنجان نوشتند:
اقای عراقی ، امیدوارم همیشه پیروز و سربلند باشید
                                                  خلجی

احساس در احساس!
از دیدار با این دو خواهر خیلی خوشحال شدم ، راستش در مورد این دو خواهر در اینترنت و سایت رادیو مرکز زنجان هم قبلا جستجو کرده بودم تا از زمان پخش برنامه هایشان مطلع شوم ولی چیزی دستگیرم نشده بود و از این اتفاق خیلی خوشحال بودم ، نمیدانم خواننده ی این مطالب چه حسی دارد ولی حس جشنواره و حس بودن بین رادیویی ها و حس یک شهرغریب و حس شب و حس مینی بوس در حال حرکت و حس گفتگو با خیلی از سردبیرها و رادیویی ها و همه یک جا در یک دل جمع شود و هر ثانیه هم این احساس پرشورتر شود! چیزی که توصیفش فقط برای خودم امکان دارد.
از این دو خواهر در مورد خودشان و در مورد برنامه هایشان در رادیو مرکز زنجان و در مورد جشنواره و در مورد رادیوی استانی و نحوه ی جذب و در مورد حضور در رادیو فقط برای دیدار از استدیو و برنامه سازی و در مورد نویسندگی و گویندگی و خیلی چیزها پرسیدم، هم به فارسی و هم به ترکی و خیلی کیف کردم از دیدار با این عزیزان.
مسیر خیلی نامردی کرد و زود تمام شد مسیرمان خیلی کوتاه بود و خیلی زود در شب تاریک به هتل رسیدیم.

زندانی به اسم هتل!
هتل ما هتل چهار ستاره امیر بود نمیدانتسم دقیقا در کجای شهر قرار داشت، وارد هتل شدیم و قرار شد چهار نفر به چهار نفر تقسیم بشیم و این شد که همه با دوستان و هم استانی ها یکی شدند و دو نفر باقی ماندند ، من و یک اقا با لباس کردی که در ادامه یکی هم از شرکت کننده های اهوازی به ما ملحق شد، کارت شناسایی را دادیم و کارت اتاق را گرفتیم و رفتیم به اتاقمان در طبقه چهارم ، نمای هتل از بیرون چیزی نداشت، ورودی هتل هم دوباره چیز جذابی نداشت ، پذیرش هم نمای جالب نداشت و اتاق هم همچنین وضع جالبی نداشت بعداز این که به اتاقمان رسیدیم درخواست اب و چای و غذا کردیم که گفتند دیر تشریف اوردیم و چیزی نداریم گفتیم حداقل اب بیارید تا گلویمان را تر کرده باشیم و گفتند که هزینه دارد گفتیم اشکالی ندارد(لعنت بر شیطان) و بعد یه عدد اب معدنی و دو قوری یزرگ و کوچک چایی اوردند و همانجا پولش را هم گرفتند! چیزی خارج از تصور اما بعد از دقایقی خواستیم کمی اینترنت بازی کنیم ولی خط اینترنت بی سیم هتل رمز دار بود تماس گرفتیم که گفتند استفاده از اینترنت ساعتی محاسبه میشود و هزینه دارد که دوباره چیزی غیر قابل تصور بود، مخصوصا در رابطه با اینترنت که ارزش انچنانی نمیتواند داشته باشد و از یک هتل بعید بود که چنین امکانی نداشته باشد! از این کار هم منصرف شدیم و من شروع کردم به خوردن ساندویچ جشنواره چیزی که همیشه از ان متنفر بوده ام! ولی حداقل من همین را داشتم و دیگر دوستان ان را هم نداشتند، ساندیچ را میخوردم و متاسف بودم از اقامت در چنین جایی ! شب را صبح کردیم و و برای صبحانه هم که متنوع بود چیزی نخوردم چون از هیچ کدام خوشم نیامد نه از صبحانه سرد و نه گرم فقط کمی نان سنگک و یک عدد تخم مرغ آب پز و یکمی هندوانه و یک عدد هم عسل بسته بندی یکنفره! در یک محیطی که بدون جذابیت بود و تنها جذابیتش به رادیویی بود که داشت پخش میشد! بعد از صبحانه دوباره یکی از شنوندگان را که نمیدانم از کجا منو شناختند گفتگو کردیم ولی چون عجله داشتم نه اسمشان را پرسیدم نه این که پرسیدم منو از کجا میشناسند به سرعت مدارک رو دادم و به همراه دوست کردی از هتل خارج شدیم و از این که ان محل بی روح را ترک میکردم خیلی هم خوشحال بودیم چون این هتل چند ستاره چیزی نداشت که خوشم بیایید تا دوباره بخواهم به انجا برگردم و این امکاناتی زوری بود از شبکه ی محبوبمان به ما رسیده بود و الا اگر امکانش را داشتم من همان شب هتل را ترک میکردم!

مسیر کوتاه دیشب تمامی ندارد!
از هتل خارج شدیم و من از دوستم جدا شدم و چند خیابان را پیاده قدم زدم ولی هرچقدر ادامه میدادم خیابانها برام غریبه بودند و بلاخره از یک راننده ای نشانی دقیق محل را پرسیدم و بعد که به خانه برگشتم متوجه شدم آن مسیرکوتاه ما اتفاقا خیلی هم طولانی بودو حضور در کنار رادیویی ها مسیر را برام کوتاه کرده بود و محل را هم چون در طرح ترافیک بود اشنایی کاملی نداشتم. با تاکسی دربستی رفتیم تا سوار ماشین شدم و بعد حرکت کردم به سمت شهرمان .

نوشتم نوشتی نوشت نوشتیم نوشتید نخواندند!
جشنواره ی دوم تمام شد و نتیجه ی این همه داستانها و تجربه ها و اتفاقهای خوب و بد همه اش یادگاری شد در دفتر خاطرات مجازی محمود عراقی در فضای مجازی ..
و اما محمود عراقی نوشت تا یادگاری بماند برای کسی و کسانی که عاشق رادیو هستند و نتوانستند به جشنواره بیایند و نوشت تا اعتراض کند تا در حافضه ی تاریخ ثبت شود و همگان هم بدانند که محمود عراقی اینجا خوب مینویسد نوشت تا همه بدانند در این وبلاگ فقط 120 ساعت و به قول رادیویی ها 7200 دقیقه (هفت هزار و دویست دقیقه) برنامه ی رادیویی ذخیره شده است و یک و نیم ساعت برابر با 90 دقیقه کلیپ صوتی ذخیره شده و دقیقه ها و دقیقه ها صدا های دیگر ذخیره شده و حداقل 300 صفحه در مورد رادیوی محبوبش جوان از سال 86 ذخیره شده!!! نوشت تا ایندگان بدانند در وبلاگ محمود عراقی صدها بار کلمه ی رادیو جوان ثبت شده و نوشت تا دل خودش راضی شود که به عشق رادیو داشت مینوشت ، نوشت تا خودش اعتراف کند وبلاگش بخش دانلود برنامه های رادیو دارد و بخش فرکانسهای رادیوی دارد و بخش قوانین دارد و بخش راهنمایی دارد و بخش دانلود موزیک روز دارد و خیلی بخش جدا دارد و نوشت تا بگوید اگر ان وبلاگها را با هم جمع میکردید نصف وبلاگ محمود عراقی هم نمیتوانستند با هم مطلب داشته باشند چه برسد به چیزهای دیگر و بلاخره نوشت تا خودش اعتراف کند باز هم مینویسد از رادیو جوانی که دوستش دارد آن هم به سبک خودش.

 

<<یادداشت قبلی                                                                                                      یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ،دومین جشنواره جوان و رادیو(جوانه)

مطالب مرتبط: جشنواره دوم رادیو جوان (جوانه) ، جشنواره دوم جوانه ، رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: شنبه 91/8/20::: ساعت 12:51 صبح

شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (7)

 رادیو جوان + محمود عراقیعکس: رادیویی که در دومین جشنواره جوانه به همه ی مهمانها هدیه داده شد.

شنونده های پاتوقی گرد هم امدند!
دیدیم سه چهار تا مینی بوس ایستاده اند و با امار گیری مهمانها را سوار مینی بوس ها میکنند برای این که خودمان را خسته نکنیم با دوستانی که انجا دیده بودم ایستاده بودیم و داشتیم گفتگو میکردیم، ناگهان چند شنونده را دیدم که تقریبا نزدیک ما بودند رفتم و دقیقا به نام با هر کدام احوال پرسی کردم در حالی که هیچ کدام منو نمیشناختند البته از روی قیافه، ولی من همه را میشناختم الا یکی از انها را.. این جمع برایم حس دیگری داشت برای اولین بار شنونده های اصیل رادیو جوان معروف به شنونده های پاتوقی همدیگر را از نزدیک دیدند شنونده هایی که در یکی از برنامه های چهل تیکه( همین برنامه ) یک ساعت برنامه فقط برای اینها ساخته شد برنامه ای با موضوع شنونده های پاتوقی که در آن با این شنونده ها گفتگو هم کردند شنونده هایی که برای یک ملت سوال بودند و حالا خودشان در زیر برج میلاد در تاریکی شب ، شبانه پاتوقی تشکیل داده بودند این گفتگوی چند دقیقه ای برایم به اندازه ی همه ی جشنواره ارزش و اهمیت داشت.

سردبیر موفق و جوان مرا صدا میزند، یا به عبارتی مجتبی مشکوک میشود!
تقریبا احوال پرسی ها و صحبتهای کلی ما تمام شده بود که یکی از پشت سرم از داخل ماشین با فامیلی ام صدایم کردند، صدا را میشناختم، این صدا برام آشنا بود دیدم داخل سمند سفید راننده هست که باهام کار داشت و ایشان کسی نبود جز یک سردبیر جوان و باحال و خوب و ایشان کسی نبود جز مجتبی حسنی که این روزها سردبیر خیلی از برنامه های شبکه است ، سردبیری موفق در خیلی از عرصه ها...سردبیری برای چهار فصل! در صندلی عقب ماشین ایشان هم دو نفر بودند ولی به جا نیاوردم ولی مسافر اقا برای چند لحضه خوب منو نگاه کرد( چک کرد) با مجتبی حسنی گفتگو کردیم و یک دفعه گفتم اقا راستی من از همه امضا گرفتم الا شما، میشه دفترم رو خوشگل کنید ایشان هم بعد از تعارفها از ماشین پیاده شدند و در دفتر روزنامه ام( خاطراتم) نوشتند:

دوست خوبم محمود جان
امیدورام در تمامی مراحل زندگی موفق و پیروز باشی .
مجتبی حسنی

و دوباره در مورد جشنواره و چیزهای دیگه صحبت کردیم و انصافا اینبار مجتبی برام مشکوک میزد چون ایشان با مسافر و ماشین روشن برای چندین دقیقه ایستادند تا با من صحبت کنند نمیدانم با من کار داشتند یا با کس دیگر و هر چه که بود واقعیتش خود کیف کردم از دیدار با ایشان.

از دیدن تندیس خوشحال نبودم
بعد از ان اماده شدیم برای حرکت به سمت هتل چون برای کاندیدهای غیر بومی طبق برنامه برای یک شب اقامت ، هتل رزرو شده بود.
در بین مسیر داشتم به صحبت ها گوش میکردم و هر از گاهی هم با دوستانی که در مراسم پیدا کرده بودم صحبت میکردیم ، یکی از مسافرها تندیس هم برنده شده بود هر کس برای این که تندیس رو ببینه برای یک بار به دستش میگرفت و واقعا تعجب میکرد از وزن بسیار سنگین تندیس ! اما هرچه که بود نمیتوانستم از دیدن تندیس خوشحال شوم چون احساسم میگفت که باید یکی از تندیسها مال توباشد و نرسیده بود ولی با دل خیلی پری که داشتم تندیس را به صاحبش برگرداندم

از دیدار کسی یک گزارشگر و یک گوینده شنده خوشحال بودم!
همه با هم صحبت میکردند فکر کردم الان اگر چند کلمه به زبان محلی صحبت کنم میتونم بفهمم چند همشهری یا هم استانی و یا هم زبان با هم هستیم! این بود که گفتنم ( اقالا و خانیملار بیزیم ایچی میز ده تورکی وار؟) یعنی اقایون و خانمها بینمون کسی هست که ترکی باشه ؟ دیدم یکی از پشت از گوشه سمت راست عقب ماشین جواب داد و من از این آشنایی خوشحال بودم ایشان لباس کردی داشتند و تنها مهمان مراسم بودند که با لباس محلی در جمع حاظر شده بودند ایشان گزارشگر رادیو بودند در شهر خودشان از ارومیه امده بودند( اقای هیوا ابراهیمی) بعد از احوال پرسی و صحبت ها دیدم دو خانمی هم که جلوی این اقا نشسته بودند به من رو کردند و ترکی گفتند که از زنجان امده اند و من خیلی خوشحال شدم چون اینجا یکی دیگر از شنونده های خاص را پیدا کرده بودم ایشان واقعا شنونده ی خاصی بودند برام این دو خواهر گوینده ی رادیو زنجان بودند یکی گوینده ی پخش و یکی هم گوینده خبر زنجان ، قبل از هر چیزی ابتدا از هر دو خواهر درخواست کردم تا برام یادگاری بگذارند و گفتم اول یادگاری بگذارید و بعد صحبت میکنیم...

 

<< یادداشت قبلی                                                                                                    یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ، جشنواره جوانه ، دومین جشنواره جوانه ، مجتبی حسنی ، محمود عراقی

مطالب مرتبط: جشنواره دوم جوانه ، رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: جمعه 91/8/19::: ساعت 11:58 عصر

شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (6)


کارت هدیه و پذیرایی با هدیه ها و پذیرایی ها تناسبی نداشتند
هدیه را گرفتم و رفتم سروقت پذیرایی ولی چیزی نبود، دوباره چرخی زدم و برگشت و پرسیدم گفتند تمام شده ! تعجب کردم چون برای من کارت پذیرایی داده بودند چطور ممکن بود کارت پذیرایی داشته باشم و غذا نگیرم! نمیتوانستم مسئله را حل کنم مخوصا زمانی سوالهایم بیشتر شد که فهمیدم پذیرایی فقط ساندویچ نبود بلکه پذیرایی به همراه یک عدد رادیو با نشان رادیو جوان هم میدادند.یک بار دیگر درخواست کردم ولی مسئول ان بخش قسم خوردند که تمام شده است و دیر امده ام ان موقع بود که متوجه شدم که کلاه سرم رفته است و کارت پذیرایی با تعداد پذیرایی تناسب نداشت! در این لحظه نمیدانم از کجا خانمی برام ساندویچ و نوشابه و اب و رادیو آورد قبول کردم و وسایل را گذاشتم کیفم.

نحوه ی پذیرایی خوب نبود
فقط یک مسئله جای سوال داشت و ان هم این بود که چندین ساعت که ما انجا مهمان بودیم وضع پذیرایی مناسب نبود و بهتر بگم که کیفیت پذیرایی خوب بود اما زمان و نحوه ی پذیرایی چندان مناسب نبود ، من اگر به جای مسئولین بودم به شخصه دو نوع روش پذیرایی را پیشنهاد میدادم اولین نوع پذیرایی موقع ورود به ساختمان بود که میتوانست خیلی راحت انجام بگیره و نوع دوم گذاشتن پذیرایی روی میزها در محوطه ی خارج از سالن بود و هر مهمان و مراجعه کننده به هر تعداد و هر نوع که میخواست به اختیار خودش پذیرایی را میگرفت و این کار هم بر خلاف ظاهرش نه اسراف داشت و نه به هم ریختگی و با این کار مهمانها در بین مراسم میتونستند از خودشون پذیرایی کنند و در نهایت موقع خارج شدن از مراسم میتوانستند با تحویل دادن کارت هدیه ، هدیه ی خودشان را با ارامش تحویل بگیرند، اما چیزی که در این مراسم اتفاق افتاد عدم تناسب پذیرایی و هدیه ها با کارتهای پخش شده بین مهمانها بود و این دقیقا مثل این بود که یکی را از شهرستان به منزل دعوت کنید و چایی برای خوردن نداشته باشید و مهمان را به امان خدا بسپارید!واقعا چند ساعت که انجا بودیم اب هم برای خوردن نمیشد پیدا کرد به نظرم بهتر بود نوع و نحوه ی پذیرایی کمی تغییر میکرد.

حضور گوینده های شبکه جوان کمرنگ بود، مگر رادیو جوان فقط این دو سه گوینده را داشت!
پیش بینی میشد در این مراسم همه گوینده های شبکه رادیویی جوان به همراه همه همکاران شبکه رادیویی جوان به همراه همه مدیران دیگر شبکه های رادیویی به همراه چندین پیش کسوت عرصه ی صدا و به همراه چندین چهره ی هنری کشور و حداقل یک نفر از اهالی سیاست حضور داشته باشند و این حداقل مهمانان ویژه را میتوانست تشکیل دهد
مهران دوستی ، طوفان مهردادیان ، فاطمه صداقتی ، خانم توکل ، خانم سوادکوهی ، خانم عباسی ، حامد مشکینی ، محمدرضا قلم بر از کسانی بودند که دعوت نشده بودند یا حضور نداشتند ، استاد محمود فرشچیان که تقریبا در همه مراسمهای اینچنینی شبکه حضور داشتند در این اختتامیه نبودند و اما چه خوب میشد یک نماینده ی مجلس یا یک رئیس مجلس یا یک مسئول با نفوذ عرصه ی جوانها و عرصه ی رادیو و رسانه در مراسم حضور پیدا میکردند ، مراسم تمام شد ولی بجز چند سردبیر دیگر کسی را ندیدیم و از طرفی چندین گوینده مجری جدید شبکه حضوری پر رنگ در مراسم داشتند و چنیدین بخش را هم به تنهایی و گروهی اجرا کردند و از این طریق رادیو جوان را به حاظرین معرفی کردند رادیو جوانی که انگار فقط همین دوسه گوینده ی جوان را داشت!

هیچ کس از نحوه ی اسکان مدعوین خبر نداشت ! حتی خود مسئولین مراسم!؟
ازکل مجموعه خارج شدیم و من هم مثل خیلی از مهمانهای دعوت شده انتظار داشتم که الان مینی بوس ها صف کشیده اند و منتظر تشریف فرمایی اینجانبان هستند و اگر این جانب و ان جانبها تشریف نیاورند مینی بوسی حق حرکت ندارد ، فکر میکردیم بلاخره ما مهمان شبکه ی رادیویی جوان هستیم! به اطراف که نگه کردم خبری نبود از هرکسی هم که پرسیدم میگفت که زود برین بالا الان مینی بوسها حرکت میکنند با ارامش در تاریکی رفتیم تا دم در نگهبانی دانشکده و مجموعه ، اینجا بود که دو نفر از شنونده ها را دیدم با یکی از انها قبلا اشنا شده بودیم اهل کرمانشاه بودند ایشان هم نحوه ی اسکان را نمیدانست و بعد هم متعجب بود از اتفاقی که افتاد.

چرا به بعضیها هدیه ای ندادند؟
قضیه هم از این قرار بود که ضاهرا قرار بود از بعضی شنونده های خاص ( خاص یعنی من و چهارده شنونده دیگر ، چون ما انتظار بعضی رفتارهای دیگر داشتیم ) تقدیر بشود که نشد جالب بود که ایشان از لب تاپ و نوت بوک و تلفن همراه صحبت میکرد خیلی هم خندیدم چون فهمیدم منظورشان چیست! گفتم نت بوک برای چی؟ گفتند: برای شما هم مگه نگفته بودند؟! گفتم: اها پس برای شما قول نت بوک داده بودند؟ گفت: بله فلانی باهام تماس گرفت گفت بیایید و الا من کجا و اینجا کجا! گفتم اره از خیلی جاها از دوستان با بعضی قول و قرار ها امده اند من خیالتان را راحت کنم جایزه و مدالی در کار نیست و فقط رادیویی است که گرفتید(خودم حداقل به واسطه ی کاندید بودن کارت هدیه گرفته بودم)

از همه جای ایران در جشنواره حظور داشتند
من دیدم شنونده هایی بودند از اصفهان از مشهد از اردبیل از گیلان از کرمانشاه و از ارومیه و از اهواز و کلی مناطق مختلف با جیب مبارکشان تشریف اوردند در حالی که انتظار داشتند چیزی نصیبشان شود که نشد و این تنها چیزی بود که ما چند نفر را متعجب کرد و شاید بعضی ها هم شوکه شدن ولی چه باید میشدو میکرد ، جشنواره همانی بود که تمام شد و الان همه چیز تمام شده بود من با ان شنونده ها خداحافظی کردم و مسیر خروج را ادامه دادم

 

<< یادداشت قبلی                                                                                                       یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رسانه ، رادیو ، رادیو جوان ، جشنواره جوانه

مطالب مرتبط: رادیو جوان جشنواره جوانه ، مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: جمعه 91/8/19::: ساعت 2:42 صبح

شب رادیو جوان با رادیو جوانی ها (5)

محمود عراقی + رادیو جوان

علاقه ای به گفتگو با تلوزیون ندارم
در بین مراسم اقای طالبی مسئول سایت منو صدا کردند و من هم چون بیشتر از خود مراسم و برنامه ها مشتاق دیدار عوامل بودم و شعاع 360 درجه ای را دقیقا در کنترل داشتم فورا متوجه قضیه شدم و رفتم پیششون و گفتم بفرمایید: گفتند بریم با شبکه 3 تلوزیون گفتگو کنیم گفتم: نه ببخشید من از این کارها بلد نیستم، در حالی که بلد بودم و میتوانستم گفتگو کنم فقط علاقه ای به این کار نداشتم چون برای من رادیو مهم بود نه تلوزیون و به نظرم وجود خبرنگاری از تلوزیون در این مراسم کاملا بی جا بود. از همین رو از اقای طالبی عذرخواهی کردم و برگشتم

ازشهاب نادری و اقای گلبن ممنونم
در این میان و کمی بعد تر از این بود که من شهاب نادری و اقای گلبن را دیدم رفتم جلو و خودم رو معرفی کردم و انصافا خوب هم تحویل گرفتند مخصوصا جناب اقای گلبن که اصلا انتظار نداشتم منو بشناسند و چه خوب هم شناختند و چه خوب هم تحویل گرفتند و من هم از اینجا از ایشان تشکر میکنم به همه محبت هایی که بهم داشتند.

تنها چیزی از کنترلم خارج شد خود رادیو بود!
رفتم و دوباره در جای خودم نشستم و باز دقیق کل مجموعه را زیر نظر داشتم هم به صحبتهای مجری گوش میکردم و هم رفت و امدهای بخش مهمانهای ویژه را کنترل میکردم و هم رفت و امدهای شنوندگان و مهمانهای عادی را زیر نظر داشتم و هم کیفیت مراسم را کنترل میکردم و حتی خیلی از حرکتهای حاظران در مراسم را زیر نظر داشتم تنها چیزی از کنترلم خارج شد خود رادیو بود! از لحظه ای که از شهرم حرکت کردم به سمت مراسم در این فکر بودم که با خودم رادیو به مراسم ببرم و در خود مراسم هم رادیو گوش بدم و ببینم که پیژه برنامه اختتامیه چگونه پخش میشود و این برام خیلی اهمیت داشت ، متاسفانه بعد از حضور در محل متوجه شدم گوشی برای استفاده از رادیو را با خودم نیاوردم و از این بابت هم بسیار ناراحت شدم

گویندگان متواضع!
در ادامه متوجه شدم یکی از گوینده ها در بین جمعیت حضور یافت و در یک صندلی خالی حدودا چهار پنج صندلی از من دور تر نشست من اول فکر کردم حتما با انهایی که صحبت میکند رفاقت دارد در حالی که اینطوری نبود چون دو سه دقیقه بعد گوینده ی دیگری در جای دیگری رفت و نشست و متوجه شدم گوینده ها میخواهند خودشان را بین جمعیت ببرند و خودشان را با مهمانها همراه کنندولی این اتفاق فقط برای دو گوینده افتاد و گوینده های دیگر یا کار داشتند و یا این که افتخار همراهی ندادند و کلا مجمعه را ترک کردند.

دفتر جشنواره دوم بسته میشود
مراسم میخواست تمام شود و خیلی ها جایزه گرفتند و حاظران و مهمانها هم فقط کف زدند و هورا کشیدند و شادی کردند ولی در دقایق اخر کم کم مهمانانی که صندلی خالی کاندید را پر کرده بودند در حال ترک سالن بودند ولی مجری داشت صحبت میکرد این صحنه دقیقا شبیه صحنه خارج شدن تماشاچیان هوادار تیم بازنده در بازی فوتبال بود! مجری میگفت هنوز مراسم تمام نشده ولی مهمانها در حال ترک مراسم بودند مجری گفت هنوز بخشهایی از مراسم مانده و برای دقایقی هم بایستید که تقریبا نصف جمعیت رفته بودند و این معلوم میکرد که یا مراسم جذاب نبود و یا این که بعضی ها ناراضی بودند و نصف دیگر جمعیت نظارگر عکس یادگاری انتخاب شدگان دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) بودند عکس ها هم گرفته شد و دفتر جشنواره بسته شد.

از اخرین نفراتی بودم که محل را ترک میکردم
همه در حال ترک محل بودند ولی من هنوز جای خودم نشسته بودم ، درست است که انتخابم نکرده بودند و شاید ناراحت هم بودم ولی دوست نداشتم و نمیخواستم مراسم تمام بشود نشستم و به مهمانهایی که مراسم را ترک میکردند نگاه کردم. بعضی ها فرصت را غنیمت شمردند تا عکس بگیرند و امضا بگیرند و بعضی ها هم دوستان خودشان را پیدا کرده بودند و داشتند با هم صحبت میکردند ولی من تنها بودم
بلاخره بلند شدم و حرکت کردم به سمت بیرون و چند نفر از دوستانی را که در همون محل با هم اشنا شدیم را دیدم و بعد با هم خداحافضی کردیم و امدیم بیرون که درست در کنار درب اصلی سالن دوباره اجرای خانم پرسون را دیدم و بعد گفتگوی چند منتخب را هم دیدم ولی اصلا برام جذاب نبود و ان هم طبیعی بود چون منتخب نشده بودم.

دیدار با شنوندگان خاص رادیو جوان
از کنار آنها خیلی بی تفاوت عقب تر رفتم و در این لحظه بود که دوباره تعدای از شنونده ها را دیدم اینبار این شنونده ها شنونده های خاص رادیو بودند رفتم جلو و قبل از این که خودم را معرفی کنم منو شناختند و با چند نفر گفتگو کردیم گفتگویی که برام خیلی مهم هم بود و در ادامه در مورد محل توضیع هدیه و پذیرایی سوال کردم و رفتم تا پذیرایی را بگیرم و در راه حامد مرادیان و فاطمه حمدالهی را دیدم و از این دیدار هم خوشحال بودم.

حضور من در جشنواره از رادیو اعلام شد
حامد مرادیان برای آن شب برنامه اینجا شب نیست را داشت و خودش گفت که در برنامه از حضور من هم خواهد گفت و هنوز آن برنامه را نشنیده ام ولی دوستانی که شنیده اند گفتند که در ان برنامه اسم شهر ما را گفته اند که از میانه هم امده بودند.

ما هم هدیه گرفتیم
از دوستان شنونده ی مشهدی که می شناختمشان در مورد محل تحویل گرفتم هدیه سوال کردم که نشان دادند و رفتم و هدیه را که یک لوح تقدیر و یک کارت هدیه بود گرفتم از کارت هدیه یه این خاطر خوشم آمد که مثل همیشه اسم شبکه محبوبم روش نوشته شده بود و از لوح تقدیر هم خوشم اومد چون اختصاصی برای من نوشته شده بود ولی از نظر ریالی ارزشش به پای لوح تقدیر سال گذشته نمیرسید، لوح تقدیری که سال گذشته گرفتم قیمتش حدود 50 هزار تومان میشد و خیلی زیبا و خیلی با ارزش بود ولی لوح تقدیر امسال ارزشش پایین تر بود اما برای من مهم خود رادیو است و برای همین ارزشش خیلی بالاتر از چیزی است که در بازار یافت میشود.

<< یادداشت قبلی                                                                                                      یادداشت بعدی>>

دسته بندی: رادیو ، رسانه ، رادیو جوان ، دومین جشنواره جوانه

نکته: در تاریخ یکشنبه 14 آبان 91 این نوشته  به فهرست نوشته های برگزیده در مجله پارسی نامه در بخش های فرهنگی ، اجتماعی ، ارتباطات ، رسانه ، خاطره ، روزنوشت افزوده شده است.

مطالب مرتبط: مراسم اختتامیه جشنواره رادیو جوان ، مراسم اختامیه جشنواره جوانه ، اختتامیه دومین جشنواره جوان و رادیو (جوانه) ، اختتامیه دومین جشنواره جوانه ، اختتامیه جشنواره جوانه ، نتایج جشنواره جوانه ، اسامی برندگان جشنواره جوانه



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: یکشنبه 91/8/14::: ساعت 1:7 صبح

عید غدیر

** الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب علیه السلام **

پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:

پیام غدیر را حاضران به غائبان ،پدران به فرزندان تاروز قیامت برسانند... 

 

ممنونم از دوستی که این پیامک قشنگ را برام فرستاد.

غدیر یک تاریخ  است، اولش مدینه بود و میانش کربلا و سرانجامش ظهور..


عید ولایت بر همه عاشقان آقا و مولا علی(ع) مبارک

* احتمالا در چند روز آینده برای زیارت مشهد الرضا(ع) عازم شویم که من این را  هدیه ی عیدانه از مولایمان میدانم چون  من همیشه و هرساله با یک بهانه از زیارت  عقب میماندم و امسال ضاهرا همه چیز رو به راه است.(خدا را شکر)

نکته: از مدیریت محترم سرویس پارسی بلاگ جناب مهندس حاج آقا سید محمدرضا فخری هم تشکر میکنم که هرساله در روز عید غدیر برای همه وبلاگنویسهای این سرویس 2000 تومان جایزه هدیه میدهند.



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: شنبه 91/8/13::: ساعت 3:13 عصر

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 113
کل بازدید :1269260

>>امکانات این وبلاگ<<

وب خوان این وبلاگ

پروفایل این وبلاگ

عناوین مطالب بایگانی نشده

لینکستان این وبلاگ

خانه

راهنمای استفاده از این وبلاگ

دانلود برنامه های رادیو جوان

عناوین مطالب بایگانی شده

قوانین این وبلاگ

بخش متخلفین


>>نظر سنجی<<

پخش اینترنتی  زنده رادیو

پخش زنده ی رادیو جوان ورود به سایت رادیو جوان

پخش زنده ی رادیو قرآن ورود به سایت رادیو قرآن

پخش زنده ی رادیو معارف ورود به سایت رادیو معارف

پخش زنده ی رادیو ایران ورود به سایت رادیو ایران

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال اروپا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آمریکا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آسیا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو پیام ورود به سایت رادیو پیام

پخش زنده ی رادیو گفتگو ورود به سایت رادیو گفتگو

پخش زنده ی رادیو فرهنگ ورود به سایت رادیو فرهنگ

پخش زنده ی رادیو تجارت ورود به سایت رادیو تجارت

پخش زنده ی رادیو ندای اسلام ورود به سایت رادیو ندای اسلام

پخش زنده ی رادیو ورزش ورود به سایت رادیو ورزش

پخش زنده ی رادیو سلامت ورود به سایت رادیو سلامت


>پخش زنده رادیو استانی<

پخش زنده ی رادیو اصفهانپخش زنده ی رادیو اردبیلپخش زنده ی رادیو اراکپخش زنده ی رادیو ارومیهپخش زنده ی رادیو ایلامپخش زنده ی رادیو اهوازپخش زنده ی رادیو تهرانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو بجنوردپخش زنده ی رادیو زاهدانپخش زنده ی رادیو رشتپخش زنده ی رادیو خرم ابادپخش زنده ی رادیو سنندجپخش زنده ی رادیو ساریپخش زنده ی رادیو زنجانپخش زنده ی رادیو قزوینپخش زنده ی رادیو شیرازپخش زنده ی رادیو شهرکردپخش زنده ی رادیو مشهدپخش زنده ی رادیو کرمانشاهپخش زنده ی رادیو قمپخش زنده ی رادیو یاسوجپخش زنده ی رادیو همدانپخش زنده ی رادیو مهابادپخش زنده ی رادیو یزدپخش زنده ی رادیو سمنانپخش زنده ی رادیو خراسان جنوبیپخش زنده ی رادیو کرمانپخش زنده ی رادیو گلستانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو البرز


>> درباره خودم <<
محمود عراقی
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد

>> پیوندهای روزانه <<

>>لوگوی وبلاگ من<<
به نام خدا

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<

>>هدیه وبلاگ<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>آمار وبلاگ<<

>>رتبه ی وبلاگ<<

>>طراح قالب<<
تحلیل آمار سایت و وبلاگ